آرامم با تو

شخصی_شعر_دلنوشته_حرف دل

تبلیغات تبلیغات

زنده ام بی تو همین قدر که دارم نفسی

نسبت عشق به من نسبت جان است به تن تو بگو من به تو مشتاق ترم يا تو به من؟ زنده ام بي تو همين قدر که دارم نفسي از جدايي نتوان گفت به جز آه سخن بعد از اين در دل من، شوق رهايي هم نيست اين هم از عاقبت از قفس آزاد شدن واي بر من که در اين بازي بي سود و زيان پيش پيمان شکني چون تو شدم عهدشکن باز با گريه به آغوش تو برمي گردم چون غريبي که خودش را برساند به وطن تو اگر يوسف خود را نشناسي عجب است اي که بينا شده چشم تو ز يک پيراهن #فاضل نظری
ادامه مطلب

العفو یا الهی

خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی دریای عفو جوشد از اشک دردمندی اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی این جا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند بیچاره من که با خود ناورده پرّ کاهی ای وای اگر برای افشای هر گناهم گردند روز محشر هر عضو من گواهی هر چند روسیاهم با آن همه گناهم مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی یا رب چگونه سوزد آن کو در آستانت رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی بار گناه سنگین، ره منتهی به بن بست در پیش رو ندارم جز باب توبه راهی از من
ادامه مطلب

ای آنکه مرا برده‌ای از یاد .....

ای آنکه مرا برده ای از یاد ، کجایی؟ بیگانه شدی ، دست مریزاد ، کجایی؟ در دام توأم ، نیست مرا راه گریزی من عاشق این دام و تو صیّاد ، کجایی؟ محبوس شدم گوشه ی ویرانه ی عشقت آوار غمت بر سرم افتاد ، کجایی؟ آسودگی ام ، زندگی ام ، دار و ندارم در راه تو دادم همه بر باد ، کجایی؟ اینجا چه کنم ؟ ازکه بگیرم خبرت را؟ از دست تو و ناز تو فریاد ، کجایی؟ دانم که مرا بی خبری می کشد آخر دیوانه شدم خانه ات آباد ، کجایی؟ #ناشناس دانم که مرا بی خبری می‌کشد آخر دیوانه شدم خانه‌ات
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها